پیام

اسیر چشمان دریایی‌اش شده بودم .


انگار چشمانش مرا جادو می‌‌کردند .


هرروز به او سلام می‌‌کردم و فقط یک لبخند آسمانی تحویلم می‌‌داد .


روزی که به او پیشنهاد ازدواج دادم ، یک کاغذ به دستم داد که روی آن نوشته شده بود :


- من ناشنوا هستم _

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد