هنوز نمی دانم چرا رفتی ؟

شاید وسعت شانه هایم برای انبوه هق هق گریه هایت کوچک بود . شاید از اینکه در قلب من آشیانه کنی در تردید بودی . شاید آهوی قلبت که تا دیروز در دشت های قلب من رها بود اسیر جادوی چشمان سیاه دیگری شد و شاید هم تو ظالم بودی که با بی رحمی مرا از دیار محبت خود بیرون راندی ....

کاش می گفتی برای چه رفتی ؟!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد