غیر

به من می‌‌گفت : " اگر روزی جدا گردی و با غیر اشنا گردی ، چون غنچه ی نشکفته‌ای من از آن دوری طاقت سوز می‌‌میرم ..."

و من با خود در اندیشه : " اگر روزی جدا گردد و با غیر اشنا گردد ، چون مرغ شب ‌ز داغ درد هجرانش تا سحر نمی‌‌پایم . "

ولی‌ روزی رسید و ما از هم جدا گشتیم ، و من دیدم که نه از دوری من مرد ، و نه من از غصه دق کردم !!!

نظرات 1 + ارسال نظر
محمد جمعه 19 شهریور 1389 ساعت 12:20 ق.ظ

قشنگ اما دلخراش

قشنگ اما دلخراش و حقیقت . همیشه اینطور بوده . فکر می‌‌کنیم و اشتباه پیش بینی‌ می‌‌کنیم !!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد